خدای خورشید در اساطیر باستان کیست؟ راز کیهانی فاش شد
وقتی «خدای خورشید» را می شنویم، بیشتر ما گوی روشن و سوزان آسمانمان را تصور می کنیم که هر روز طلوع و غروب می کند. اما در دوران باستان، خدای خورشید به خورشید امروزی ما اشاره نمی کرد. در عوض، نماد موجودیت بسیار عرفانیتری بود - چیزی نزدیکتر به چیزی که اکنون ستاره شمالی مینامیم، اما با پیچ و تاب. برای مردم به اصطلاح عصر طلایی، این "خورشید" یک جرم آسمانی درخشان با حلقه های تیره مانند زحل بود که به شدت از مرکز آن می درخشید - یک نیروی کیهانی بسیار نزدیک تر و بسیار باشکوه تر از هر چیزی که امروز می توانیم تصور کنیم. و این چهره نورانی کسی نبود جز زوروان، خدایی که روزگاری به نظر می رسید آسمان ها را لنگر می انداخت.
نوری ثابت در دنیایی در حال تغییر
برخلاف خورشید امروزی، این "خورشید" آسمانی هرگز غروب نکرد. درخشش زوروان که در آسمان شمالی ثابت بود همیشه حضور داشت و روز و شب بدون تزلزل میتابید. با مشاهده از زمین، به نظر می رسید که گویی خود کیهان به دور این نقطه نورانی واحد و باشکوه می چرخد. مردم باستان آن را با احترام و ترس می نگریستند و آن را برترین خدای آسمانی می نامیدند. و بنابراین، هر زمان که با ارجاعاتی به «خدایان خورشید» باستانی روبرو میشوید، احتمالاً از زوروان صحبت میکنند، نه خورشید آشنای ما، به عنوان نماد ثبات الهی در دایره زودیاک.
نشانه های زوروان در نمادهای باستانی
امروزه بسیاری به اشتباه این "خورشید" باستانی را با خورشید امروزی ما مرتبط می دانند. در واقعیت، نمادهای باستانی نشان میدهند که این ستاره بسیار شبیه به یک ستاره تاریک شمالی است که توسط دایرههای مرموز احاطه شده است، که نشاندهنده حوزه آسمانی زوروان است. برخی از نمادها حتی مار را در اطراف این ستاره به تصویر می کشند که گاهی دم خود را می خورد - نمادی بی انتها از زوروان به عنوان خدای زمان و ابدیت. زوروان در کنار شیری نشان داده شده است که هفت بار دور آن حلقه می زند و گویی نظم کیهانی را به هم متصل می کند. "خانه" زوروان نه فقط یک خدا، بلکه نیرویی را نشان می دهد که همه چیز را احاطه کرده است، یک مرز الهی که جهان را در تعادل نگه می دارد.
بهشت گمشده در سایه زمان
تا زمانی که این ستاره شمالی می درخشید، زمین زمان بهشتی را می شناخت که اعتقاد بر این است که خانه اصلی بشریت است. با این حال، با گذشت زمان، این ستاره درخشان، تحت پوشش گناهان فزاینده موجودات زمینی، کم نور شد و جهان تاریکتر شد. با از بین رفتن نور زوروان، سایهها به وجود آمدند و دنیایی مادی ایجاد کردند که در آن موجودات زنده برای بقا تلاش میکردند. تاریکی مرگ و فراموشی را به ارمغان آورد و ما را به فراموشی خاستگاه طلایی خود سوق داد. و به این ترتیب، نور ابدی زروان محو شد و ما را به دست و پنجه نرم کرد که با نیروهای خیر و شر که در رقصی بی پایان از دوگانگی قفل شده بودند، دست و پنجه نرم کنیم.
تایمر کیهانی برای خیر و شر
زوروان برای نظم بخشیدن به نبرد بین روشنایی و تاریکی، محدودیتی را تعیین کرد و زمانی را برای اورمزد (نور) و اهریمن (تاریکی) تعیین کرد که تا سرنوشت آنها محقق شود. در آغاز، زروان بر همه چیز حکومت می کرد، اما چون دوگانگی در درون او پدید آمد، زاده دو فرزند شد که مظهر نور و تاریکی بود. از آن زمان به بعد، زوروان به قلمروی اثیری عقب نشینی کرد و در حلقه ای شعله ور که مردمان باستان به آن احترام می گذاشتند، استراحت کرد. در نظر آنها کیهان کوهی سر به فلک کشیده بود و در قله آن زوروان سلطنت می کرد.
سمبولیسم باستان در دوران مدرن
اگرچه ستاره شمالی دیگر مانند گذشته نمی درخشد، اما آثاری از این خدای باستانی در اسطوره، نماد و کتاب مقدس باقی مانده است. نوارهای دایره ای اطراف شکل آسمانی زوروان به عنوان دروازه های تبادل انرژی دیده می شوند که دو جهان موازی را در تعادلی آینه مانند به هم متصل می کنند. این نمادها - هلال ماه و حلقه های خورشیدی - هنوز در سنت های معنوی امروزی طنین انداز هستند و به حضور پنهان زوروان، خدای پوشیده شمال اشاره می کنند، که درخشش و نمادگرایی اش همچنان الهام بخش کسانی است که به دنبال حقایق باستانی هستند.
بنابراین، در حالی که ممکن است تعابیر مدرن خدای خورشید را با ستاره آتشین ما نادرست کرده باشند، داستان واقعی در رازهای فراموش شده ستاره شمالی نهفته است - نور خدایی که در زمان گم شده است، اما همیشه ما را به کشف دوباره ریشه های میراث معنوی خود فرا می خواند.