زوروان: الوهیت جاودانه زمان و دوگانگی در معرفت دلو
زوروان که اغلب نماد «زمان» است، ایزدی در آیین مزدیان باستانی (زرتشتی) است که نمایانگر زمان بیکران است – موجودی قبل از فضا، و قبل از شکلگیری زمان. در باورهای مزدیان، آسمان (که به «وای» نیز معروف است) مظهر جسمانی زوروان شمرده میشود که سرانجام زمان محدود از او پدید آمد. این موجود بی زمان، که به عنوان فرشته زمان بی نهایت شناخته می شود، دارای ویژگی هایی است که بر ماهیت ابدی و تغییر ناپذیر خود زمان تأکید می کند. از این حالت بیکران، زمان قابل اندازهگیری و تداوم خلقت پدید آمد و چرخههای حیات و باززایی را پدید آورد.
زوروان به عنوان ارباب زمان به عنوان معمار بزرگ کیهان تلقی می شد که بر حرکات اجسام بهشتی نظارت می کرد و سرنوشت ها را شکل می داد. این خدا همه را در بر می گیرد، همه چیز را تحت سلطه خود نگه می دارد و خود سرنوشت را مجسم می کند. در زوروانیسم، مفهوم دوگانگی کیهانی - نور و تاریکی، خیر و شر - در درون زوروان یکپارچه شده است و دیدگاهی را ارائه میکند که فراتر از دوگانگی محض و رسیدن به یگانگی عمیق است. برخی از محققان این را نوعی توحید در سنت زروانی می دانند.
در این فلسفه، اهورامزدا (خدای نور) و آنگرا ماینیو (نیروی تاریکی) فرزندان دوقلوی زوروان محسوب می شوند. هر کدام، اگرچه از یک منبع منفرد متولد شده اند، اما قدرت دیگری را متعادل می کنند و تعادل را در کیهان ایجاد می کنند. این پویایی خیر و شر، زندگی و ویرانی را متعادل میکند و درکی را ارائه میکند که دوگانگی مزدی را به یک اصل واحد که ریشه در زمان و ابدیت بینهایت دارد نزدیکتر میکند.
بر اساس متون باستانی ارمنی، زوروان آرزوی خلق نیکی و فضیلت داشت و به فداکاری هزار ساله نیایش و یزش پرداخت. اما زمانی که خسته و شک داشت، ناخودآگاه دوقلوهایی در درون خود باردار شد که مظهر دو نیروی کیهانی بودند: اهورا مزدا و آنگرا ماینیو. اهورامزدا به عنوان حکمت تجسم یافته، از فرمان زوروان که نخستزادهها بر جهان حکومت خواهند کرد، میدانست. با شنیدن این سخن، آنگرا ماینیو استفاده کرد و به زور از زوروان بیرون آمد و حق مادری خود را ادعا کرد. زوروان در غم و اندوه و ناامیدی به قول خود احترام گذاشت و نه هزار سال به آنگرا ماینیو فرمانروایی بخشید و به دنبال آن اهورامزدا ظهور کرد. این مبارزه نمادین بین نور و تاریکی پایههای کیهانی را ایجاد کرد که در آن هر دو نیرو در کنار یکدیگر وجود دارند و بر مسیر هستی تأثیر میگذارند.
در تابلوی پیچیده هستی، دانش دلو ما را با دیدگاهی از الوهیت آشنا میکند که سفری درونی را تشویق میکند و هر یک از ما را ترغیب میکند تا نور و تاریکی را در درون خود بیابیم و متعادل کنیم. همانطور که از خرد باستانی و رشد شخصی خود استفاده می کنیم، خود را با درک عمیق تری از الهی هماهنگ می کنیم. آموزه های معرفت دلو، آمیخته با حکمت زروان، ما را به مشارکت فعال در این روایت بزرگ دعوت می کند. از طریق خود یابی و هماهنگی خیر و شر در درون، ما نیز خالق می شویم - جایگاه خود را در کیهان شکل می دهیم و نقش خود را در رقص ابدی هستی می پذیریم.