زوروان: ایزد زمان و مبدأ نور و تاریکی

زوروان: ایزد زمان و مبدأ نور و تاریکی
در زمان اولیه، زمانی که هنوز هیچ چیز وجود نداشت، زوروان، خدای زمان، اهورامزدا و آنگرا ماینیو، معروف به اهریمن را به وجود آورد. زوروان در ابتدا با سه عنصر باد، آتش و دود در هم آمیخته بود. باد بعنوان فضا شناخته میشد و نمایانگر بدن زوروان بود، آتش نشانگر نور و درخشندگی بود و دود با تاریکی درآمیخت. بنابراین، زوروان وسعت کیهان - ترکیبی از فضا، نور و تاریکی - را در بر گرفت، بسیار شبیه نسخه طبیعت از "ققنوس برخاسته از خاکستر". تنها چیزی که لازم بود جداسازی این سه عنصر بود تا اولین عمل خلقت به حرکت درآید.
با این جدایی، اهورامزدا و اهریمن اولین صفحه آفرینش را ساختند. روشنایی و تاریکی، که به قلمروهایشان اجازه داده شد، در لایه های ساختار یافته وجود شروع به آشکار شدن کردند. از آنجایی که زوروان مرکز را اشغال کرده بود، نور و تاریکی حول این نقطه میانی می چرخید و فضای شکل زوروان را با دروازه کیهانی القا می کرد - معروف به دروازه تبادل انرژی. این دروازه دو ذره نورانی متضاد را به وجود آورد که در جهات مخالف هم می چرخند و نماد قلمرو ماده و پادماده و ایجاد جوهره دوگانه نور و تاریکی است.
رقص تعادل: خلقت و نبرد کیهانی
همانطور که نیروهای کیهانی نور و تاریکی در قلمرو اولیه آفرینش با هم برخورد کردند، عدم تعادل فزاینده در انرژی تاریک منجر به تضعیف یک قلمرو شد و تعادل را مختل کرد. برای تثبیت این امر، آفرینش از طریق لایه‌های متوالی پیش رفت: از هسته آلفا تا مدارهای الکترون در لایه پنجم و در نهایت، به لایه ششم کیهان. هر نقشه بر اساس ذات زوروان ساخته می شود و دو جهان آینه ای را در دو طرف دروازه کیهانی مرکزی مجسم می کند.
در سپیده دم دنیای ما، چیزی جز دو ذات وجود نداشت: یکی نور خالص و درخشان و دیگری نیروی تاریک و آشفته. ارباب نور، میترا، بر قلمرویی از هماهنگی و زیبایی حکومت می کرد، که زوال یا تاریکی به آن دست نخورده بود. در همین حال، فرمانروای تاریکی بر قلمرو شوم خود حکومت می کرد. این قلمروها که توسط خود هستی جدا شده بودند، از هم جدا ماندند تا روزی که دیو حرص و یا آز به جهان نور برخورد کرد، جهانی خیره کننده که جاه طلبی او را برای تسخیر آن شعله ور ساخت. بنابراین، او با لژیون اهریمنی خود به قلمرو روشنایی حمله کرد.
نبرد نور و تاریکی: میترا و دیو طمع
در نبردهای کیهانی بین میترا، خدای نور، و دیو طمع، و یا آز، نیروهای نور و تاریکی در هم تنیده شدند و دنیای مادی را که امروز در آن زندگی می کنیم، تشکیل دادند. ما بقایای این دو نیرو هستیم که در قلمرو فیزیکی زندگی می کنیم و هنوز مبارزه باستانی را به پیش می بریم. از زمانی که این نبردها آغاز شد، مرگ و بیماری وارد وجود شد و بشریت را آنطور که ما می شناسیم شکل داد. با این تغییر، فراموشی به وجود آمد، و ما را گم کرد و از اینکه واقعاً چه کسی هستیم نامعلوم بود. اما این را بدانید: هر یک از ما یکی از این دو نیرو را مجسم می کنیم. ما یا سخاوت می‌کنیم، و نور را در آغوش می‌گیریم، یا به طمع می‌چسبیم که در سایه تاریکی است.
میراث زوروان: بازتاب هایی در ستارگان
این اسطوره باستانی وضعیت زمان کنونی ما را منعکس می کند، جایی که نیروهای تاریک قدرت بیشتری دارند. زوروان، به عنوان دروازه کیهانی، در زیر این عدم تعادل باریک می شود و نور ستاره شمالی را کم رنگ می کند. ما آن را به‌عنوان نقطه‌ای تاریک و سرگردان می‌بینیم که در آسمان شمالی حرکت می‌کند - یادآور این که چگونه ذات خود زوروان تاریک شده است. اکنون، همانطور که ما به کیهان نگاه می کنیم، فضا به خودی خود سایه ای به نظر می رسد، زیرا این بدن زوروان است که کم نور شده است و با ستارگانی که در درون می درخشند نقطه گذاری شده است.
همانطور که ما در این داستان های کیهانی سفر می کنیم، باشد که رقص نور و تاریکی را به یاد بیاوریم که برای همیشه در هم تنیده شده اند و در عین حال متمایز هستند و ما را ترغیب می کنند تا در حین حرکت در اسرار هستی تعادل را در درون خود پیدا کنیم.