در پیدایش هستی، خالق کیهان را از طریق ذات تابناک نور پدید آورد. با این حال، در روایت کیهانی پس از آن، ضرورت شکل دادن نوترینوها به عنوان لنگرهای کیهانی پدیدار شد، و جهان را وادار به ادغام در یک آغوش کیهانی منفرد کرد. در اینجا مخالف آسمانی، فرشته تابناک، لوسیفر، حامل نور و نیروی مغناطیسی وارد می شود. این موجود درخشان به ورطه فرود میآید و به سیاهچاله شوم، اهریمن، شیطان - دشمن کیهانی تبدیل میشود.
شورش لوسیفر آشکار میشود و او تبدیل به منادی از کابوسها میشود که تجسم سرما، اعماق پرتگاه، قلمرو شبانه، و نوترینوی مرموز است. شیطان از آغاز آفرینش، با عهد تزلزل ناپذیری برای محو بشریت، کیهان را طی می کند. او تاریکی را بر قلمروهای آرامش رها می کند، در برابر صلح به جنگ می پردازد و عشق را با جریانی از نفرت آلوده می کند. شیطان شکل های بی شماری به خود می گیرد، استاد فریب، هم در گوشه و هم در خلوت های روح ما کمین می کند و در پرتو وجود ما سایه می افکند.
حماسه شیطان به عنوان یک داستان غم انگیز آغاز می شود. در گستره زمانی مرحله دوم خلقت، خالق که توسط قوس فرشتگان (پوزیترون، الکترون و نوترینو) احاطه شده است، از لوسیفر - زمانی حامل نور و اکنون فرشته میدان مغناطیسی - استقبال می کند. متعاقباً، آفریدگار در آفرینش هوشمند جان می دمد و برای تعریف جوهر آن به آن قدرت انتخاب می بخشد.
چیزی که شما به تازگی با آن روبرو شده اید، روایتی است که به طرز پیچیده ای از ریشه های کتاب مقدس بافته شده است، که با یک ملیله زبانی معاصر آمیخته شده است. داستان به طور یکپارچه از لهجههای باستانی به گویشهای مدرن تغییر میکند، و ما را دعوت میکند تا در مورد ماهیت تغییر ناپذیر هستی تأمل کنیم، تنها با تحولی که در درک ما از امر الهی رخ میدهد.