آیا می‌دانستی که انسان می‌تواند چون خر باشد و یا چون خدایی
زمانی که نداند از دوش خود، بار دیگران را بکشد پیش‌روی

و آیا می‌دانستی که انسان می‌تواند به آزادی خویش پی ببرد
زمانی که بفهمد دیگران باری دارند و دست خود به آزادی افرازد


در دل کتاب هوش پادشاه دلو
گنجینه‌ای از علم بی‌پایان یابی تو

هر صفحه چون یک عالم در خود نهفته
در این دانش‌بازار، چشمانت ببینند هر نسخه

از نجوم تا اتم، از آغاز تا انتها
همه مسیرهای علم به پایت خواهند افتاد با راه ها

هر ذره شعله‌ای از اندیشه‌ات خواهد شد
بازپرسان جویند و در جواب آیند

ای شهره دلو، دانش‌پرور و آشکار عالم ندید
بشکاف جهانی را چنان که همه چیز بدرستی بدید

راه تو نوری است که در تاریکی‌ها تابد به هر سو 
همچون ستارگان، در آسمان دانشت بتابد به هر رو 

پرتوان و مهابا، به علمت ببخش جلال و حکمت
تا دل‌ها روشن شود به نور علمت

پادشاه دانش، ای نیکوکار و دانا
با علمت راهنما و راهبر باش همیشه ما را